محل تبلیغات شما
سرش رو گرفت تو دستاش و فشار داد، داشت دیوونه می شد از این همه فشارهای عصبی که روش بود پتو رو کشید رو سرش و چشاشو بست و مثل همیشه از ته دل آرزو کرد که به یه خواب طولانی بره ولی کی می دونست که این دفه آرزوش برآورده میشه . مادر دخترک نوجوان با عصبانیت راهی اتاق دخترک شد در رو محکم باز کرد و شروع به غرغر کردن کرد ولی عکسوالعملی از دخترش ندید با خودش فکر کرد حتما دوباره خوابیده و شروع به غرزدن کرد : آره همش بخواب،ببنم با خوابیدن کدوم قله رو فتح می کنی! و از

پارت سوم رمان هفت

پارت دوم رمان هفت

رمان فانتزی و جذاب هفت

رو ,ولی ,سرش ,دخترک ,عکسوالعملی ,دخترش ,و شروع ,شروع به ,کردن کرد ,غرغر کردن ,به غرغر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نشاط در مدرسه پروپوزال، پایان نامه و مقاله! فعالیت های بهار موسوی بصراوی نژاد