محل تبلیغات شما



از ترس سرجام یخ زدم! سرورم؟!؟!؟ سرورم دیگه چه کوفتیه؟! فهمیدممم!! منو یدن ، این مرده هم که منو یده از ائناس که مازوخیسم داره! مازوخیسم بود یا سادیسم نه بابا فک کنم مالیخولیا بود،نه نه نه اسکیزوفرنی بود،نچ فک کنم همون مازوخیسم بود. با خودم درگیر بودم که همون مرده جلوم ظاهر شد هینی بلندی کشیدم و دستمو گذاشتم روی قلبم ! این حجم از جذابیت جلوم وایساده و من میترسم؟! واقعا که برای خودم متاسفم! ولی یه لحظه خانوم کاگردان!! اونم مثه من لباسای جنگی تنش بود و
چشمامو به سختی باز کردم،احساس سبکی خوبی توی سرم داشتم،باد خنکی می اومد و همین باعث میشد که موهای بلند مشکیم به پرواز دربیاد. وایساااا یه لحظع! چی؟؟ موهای بلندو مشکی؟؟؟؟؟! من که موهام بلند نبود اونم تا این حددد و حتی موهام مشکیم نبود!! اصلا این جا کجاست؟! سر چزخوندم و به اطرافم یه نگاه انداخت، وات د پارادایس! اینجا کجاست دیگه؟! یه جنگل سرسبز و قشنگ،میتونم به جرات بگم که قشنگترین جنگلیه که به عمرم دیدم، ولی من اینجا چیکار میکنم اصلا چطور سر از اینجا در
سرش رو گرفت تو دستاش و فشار داد، داشت دیوونه می شد از این همه فشارهای عصبی که روش بود پتو رو کشید رو سرش و چشاشو بست و مثل همیشه از ته دل آرزو کرد که به یه خواب طولانی بره ولی کی می دونست که این دفه آرزوش برآورده میشه . مادر دخترک نوجوان با عصبانیت راهی اتاق دخترک شد در رو محکم باز کرد و شروع به غرغر کردن کرد ولی عکسوالعملی از دخترش ندید با خودش فکر کرد حتما دوباره خوابیده و شروع به غرزدن کرد : آره همش بخواب،ببنم با خوابیدن کدوم قله رو فتح می کنی! و از

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها